مدیریت موقعیت دشوار/بحران در محل کار

موقعیت دشوار چیزی جز بحران نیست. اما در زندگی روزمره آموختیم که هر حادثه‌ای نمی‌تواند بحران باشد. بحران‌های اجتماعی ابعاد گسترده‌ای دارند و افراد زیادی را در بر می‌گیرند، در حالی که بحران‌های فردی اغلب تنها یک نفر یا حداکثر اطرافیان فرد مانند خانواده، دوستان و همکارانش را در بر می‌گیرند. مثلاً حوادث طبیعی بحران‌های گسترده اجتماعی هستند اما قطع ناگهانی برق یک شهر نیز به تنهایی می تواند به بحرانی دشوار تبدیل شود یا تغییر مدیر بخش یا اداره‌ای که در آن کار می‌کنید، یک بحران در شغل شما به حساب می‌آید. بحران در حقیقت یک فشارزایی روانی- اجتماعی بزرگ و ویژه است که باعث در هم شکسته شدن انگاره‌های متعارف زندگی و واکنش‌های اجتماعی می‌شود. شرایط دشوار، آسیب‌های جانی و مالی، تهدیدها، خطرها و نیازهای تازه‌ای را به وجود می‌آورد که باید به دقت بررسی و رفع شوند.

بحران‌ها تنها به آشفتگی‌ها و نابه‌سامانی‌های مالی مربوط نمی‌شوند. زمانی که یکی از اعضای خانواده سخت بیمار می‌شود یا فوت می‌کند هم خانواده با بحرانی درگیر می‌شود. یک شخص، نیز به تنهایی ممکن است با نابسامانی‌های روحی و روانی مواجه شود که شرایطی بحرانی را برای او خلق می‌کند. مهم این است که یک شخص خانواده یا مجموعه کسب و کار یا یک موسسه بزرگ تجاری چگونه این بحران را مدیریت کند. در اصل همان دو کلمه مدیریت بحران در اینجا مطرح می‌شود. شکست یا موفقیت در چنین شرایطی به دیدگاه و باورهای آن صاحب کسب و کار بستگی دارد و این که با چه زاویه‌ای و دیدی به این اوضاع بحرانی نگاه کند. دیدگاه و زاویه دید هر انسانی به زندگی، بیش از هر زمان دیگری، در موقعیت‌های تنش‌زا و هنگام مواجهه با چالش‌ها، اهمیت پیدا می‌کند.

اگر چه بحران یا موقعیت دشوار زمان محدودی را شامل می‌شود اما اثرات آن، گاه تا مدت‌ها افراد را آزار می‌‌دهد. برای اکثر ما مدیریت کردن یک موقعیت دشوار یا یک بحران تنها به همان لحظه‌های بحرانی خلاصه می‌شود و گمان می‌کنیم که اگر در یک شرایط بحرانی مسلط باشیم و وظیفه خود را در آن شرایط انجام بدهیم کافی است اما باید بدانیم که مدیریت بحران تنها به همان شرایط خلاصه نمی‌شود و لازم است که برای احیاء روحیه و نیروی جسمی و ذهنی‌مان بعد از شرایط دشوار نیز برنامه داشته باشیم.

بعضی از منابع، مدیریت را علم و هنر متشکل و هماهنگ کردن، رهبری و کنترل فعالیت‌های دسته جمعی برای رسیدن به هدف‌های مطلوب با حداکثر کارآیی تعریف کرده‌اند و بحران را حادثهای می‌دانند که به طور طبیعی و یا توسط بشر به طور ناگهانی و یا به صورت فزاینده به وجود می‌آید و سختی و مشقتی را به جامعه انسانی تحمیل می‌کند که برای برطرف کردن آن، به اقدام اساسی و فوق‌العاده نیاز داریم.

شرایط بحرانی در محیط کار ممکن است از ابعاد مختلفی مانند نارضایتی عمومی از شرایط کار، بی برنامه‌گی و نامرتبی شرایط عمومی ناشی از مدیریت نامناسب و بسیاری دلایل دیگر ریشه بگیردو بحران از هر مساله‌ای که ریشه بگیرد، مهم این است که چگونه با آن مواجه بشویم و با مدیریت آن بتوانیم هر گونه پیامدی را پیش‌بینی کرده و سر و سامان بدهیم. مدیریت دشواری یا بحران، مجموعه‌ای از چاره‌جویی‌ها و تصمیم‌هایی است که در مقابله با بحران انجام می‌شود و هدف آن کاهش روند، کنترل و کاهش و رفع بحران است. اما بهتر است ابتدا بدانیم، اساسا‍ً بحران شغلی چیست.

بحران شغلی چیست؟

بحران شغلی می‌تواند از بحران در رابطه با همکاران و درگیری با مدیر گرفته تا احساس یکنواخت و ملامت‌آور شدن شغل، اجبار به تامین معاش به عنوان انگیزه اصلی کار کردن، از دست دادن معنا و انگیزه کار کردن را شامل بشود. درگیری با مدیر و تهدید به از دست دادن شغل در این طیف، پر استرس‌ترین بحران و احساس یکنواختی شغل طولانی‌ترین بحرانی است که افراد میانسال هر دو را تجربه کرده‌اند. از آن جایی که شکل زندگی شهری همه زنان را به داشتن شغل کشانده است، در بسیاری از موارد می‌بینیم که خانم‌های شاغل دچار بحران شغلی شده‌اند و در کنار کار و منزل و خانواده مشکل جدیدی به نام بی‌انگیزگی شغلی دارند. این زنان شاغل معتقدند که زنان خانه‌دار خوشبخت هستند و از شرایط کار و سپس زندگی‌شان ناراضی می‌شوند. جالب است که زنان شاغل کمتر به درگیری با مدیر و بیشتر به ناسازگاری با همکاران دچار می‌شوند و عدم رضایت از محیط کار آنها را به سمت بحران‌های طولانی مدت نارضایتی از کار پیش می‌برد. در مجموع، زنان بیش از مردان به مشکل بحران شغلی دچار نمی‌شوند اما به دلیل نمود بیشتر نارضایتی مردان چه در زندگی روزمره و چه در سطح اجتماع و رسانه‌ها، نارضایتی مردان بیشتر دیده می‌شود. آنها بیش از زنان به مسائلی مانند درآمد و پاداش می‌اندیشند و زنان بیشتر درگیر مشکلاتی مانند رفتار نامناسب همکاران و مدیران می‌شوند.  

منشاء بحران شغلی

عوامل زیادی می‌توانند در به وجود آوردن بحران یا دلمردگی شغلی موثر باشند. شاید قرار بوده پاداش یا ارتقای شغلی دریافت کنید؛ اما چنین نشده و سهم شما را به همکارتان بخشیده‌اند یا شاید در مواجهه با شرایط اجباری قرار گرفته‌اید و قدرت تصمیم‌گیری را از شما سلب شده است. بحران شغلی ممکن است به دلایل مختلفی ایجاد شده باشد؛ اما نکته مهم هوشیاری شما نسبت به آن و واکنش درست در برابر آن است. در بیشتر مواقع، عوامل خارجی در ایجاد بحران شغلی دخیل هستند؛ اما باید دانست که این بحران، بیشتر به واسطه عوامل درونی افراد، شدت و ضعف دارد.

بحران‌های شغلی بر اثر تضاد یا کشمکش موجود میان انگیزه‌های شما برای کار و ارزش‌های شخصی که برای خود تعیین کرده‌اید، به وجود می‌آیند. به عنوان مثال عشق به ترقی حرفه‌ای و مواجهه با چالش‌های جدید، گاهی در وجودتان با عشق به سپری ‌کردن اوقات بیشتر با خانواده، در تضاد قرار می‌گیرد. گاهی نیز بی آنکه خودتان بدانید، وارد مرحله جدیدی از زندگی‌تان شده‌اید و آنچه زمانی مهم می‌پنداشتید، دیگر چندان با ارزش و با اهمیت نیست.

افرادی که دچار بحران شغلی هستند، چنانچه با دقت بیشتری به وضعیت خود بنگرند، خواهند فهمید پیش از وقوع این بحران یا دلمردگی، علائمی هشداردهنده وجود داشته که از آن غافل بوده‌اند یا نسبت به آن بی‌اعتنایی پیشه کرده‌اند. این علائم هشداردهنده ممکن است اوایل به صورت حس غریب نارضایتی از محیط کار و همکاران بروز کند و مورد بی‌اعتنایی واقع شود. سپس لحظه‌ای فرا می‌رسد که فرد از خواب برمی‌خیزد و حس می‌کند از کارش نفرت دارد و دیگر حاضر نیست در محیط کارش حاضر شود. افرادی که دچار دلمردگی کاری می‌شوند، انتظار دارند همه علائم، ناگهانی و شدید بروز کند، غافل از این‌که انگیزه کاری به تدریج به وجود می‌آید و به یک اشاره در وجود فرد از میان می‌رود.

آیا شما نیز بحران شغلی دارید؟

  • صبح‌ها از فکر رفتن به سر کار، حالتان به هم می‌خورد؟
  • از آدم‌هایی که با آنها کار می‌کنید، دل خوشی ندارید و دوست ندارید وقت خود را با آنها سپری کنید؟
  • رئیس خود را دوست ندارید؟ او را آدم شایسته‌ای برای کسب و کاری که دارد نمی‌دانید؟
  • کسل شده‌اید. حوصله ندارید و خود را از انرژی، تهی می‌بینید؟ احساس بی‌کفایتی، عجز یا شکست می‌کنید؟
  •  دوست ندارید با کسی درباره کارتان و مسوولیت‌هایی که به‌عهده دارید، حرف بزنید؟
  •  بی‌صبرانه منتظر تعطیلات آخر هفته هستید؟
  • دائم به انتخاب‌هایی که در گذشته انجام داده‌اید، فکر می‌کنید و ذهنتان مورد هجوم افکار قرار می‌گیرد؟
  • حس می‌کنید بقیه مردم شادتر از شما هستند؟
  •  همواره حس بدی در خود دارید، مبنی بر این‌که چیزی کم و کسر است؟
  •  حس می‌کنید کاری که انجام می‌دهید، بی‌معنی است؟
  • بی‌دلیل از دست همکاران به خاطر ارتقاهای شغلی که حقشان بوده، عصبانی و دلخور هستید؟
  •  در هر لحظه به دنبال کوچک‌ترین بهانه برای اثبات بی‌فایده بودن کارتان به خودتان هستید؟

اگر به این پرسش‌ها پاسخ مثبت می‌دهید، متاسفانه شما هم با یکی از انواع بحران‌های شغلی مواجه شده‌اید. برای بهتر شدن شرایط و احساس خودتان و حتی اطرافیانتان باید به سرعت دست به کار شوید. طولانی شدن احساس نارضایتی از زندگی شغلی شما تنها به بیرون از خانه محدود نمی‌شود و با گذر زمان به خانواده و خانه شما نیز گسترش پیدا می‌کنید. نگرانی اعضای خانواده اولین مواجهه با بحران شغلی شماست اما عصبی شدن شما که ناشی از درگیری‌های ذهنی و روانی است روی دیگر سکه است. برای مدیریت این نوع از بحران شغلی توصیه‌های بهداشت زنان را جدی بگیرید.

چگونه بحران شغلی را مدیریت کنیم؟   

  • مضطرب نشوید: وقتی به این نتیجه رسیدید که با بحران شغلی مواجه شده‌اید، مضطرب نشوید. اغلب افراد با هر سمتی و در هر جایگاهی، حداقل یک بار با این پدیده مواجه شده‌اند و تأثیرات نامطلوب آن‌را در روند کار و زندگی تجربه کرده‌اند. استرس یا فشار عصبی، فقدان تمرکز و در نهایت ناتوانی در اجرایی منطبق با خواسته‌های آرمانی را به همراه دارد.
  • با خود صادق باشید: یک قلم و کاغذ بردارید و مشکلات خود در محیط کار را بنویسید. اگر منصف باشید، حتماً در بین مشکلات از کم کاری‌ها و کاستی‌های خودتان هم نام برده‌اید. شاید با رفع آنها شدت بحران را بتوانید کاهش بدهید.
  • با مدیر و همکاران صحبت کنید: شما نیمی از زندگی و ساعت‌های شبانه‌روزتان را با همکاران تقسیم می‌کنید و برای بهبود شرایط کارتان تنها تغییر خودتان کافی نیست. شاید آنها هم مشکل شما را داشته یا دارند. با آنها صحبت کنید و از تجربه‌شان استفاده کنید. 
  • تغییر اندک را جدی بگیرید: فضای محیط کارتان را کمی تغییر بدهید. اگر امکان جابه‌جایی دفتر یا تغییر سمتتان را ندارید حتماً توان و اجازه تغییر چیدمان روی میزتان را دارید. یک تغییر کوچک محیط را برای شما جذاب خواهد کرد.
  • خوش‌بین باشید: افراد خوش‌بین در هر شرایطی به دنبال نکته‌های مثبت هستند؛ آن‌ها با نادیده گرفتن مشکلات، بازتاب‌های موفقیت و امواج مثبت را جستجو می‌کنند و در هر شکست یا مشکلی همیشه به دنبال گرفتن درس با ارزشی هستند. زیرا معتقدند که مشکلات، ما را متوقف نمی‌کنند؛ بلکه به ما آموزش می‌دهند.
  • برنامه‌ریزی کنید: باید بیاموزید که رابطه‌ای منطقی میان کارها، وظایف و توانایی‌های خود ایجاد کنید؛ با برنامه‌ریزی و تعیین حوزه اختیار خویش، زمان بیشتری برای پرداختن به اولویت‌های کاری خواهید داشت.
  • زمان را فراموش نکنید: انجام دادن بسیاری از کارها امری زمان‌بر است و لازم است که برای آنها وقت مناسب و کافی بگذارید. هر چه قدر هم که کار شما مهم و ضروری باشد، اگر در زمان لازم انجام نشود، بی‌فایده است. پس برای کارها زمان را از یاد نبرید تا ارزش زحمت شما از بین نرود.
  • دوباره نگاه کنید: این مساله شعار نیست. شرایط کار واقعی در جامعه را یک بار دیگر بررسی کنید و با کاری که در آن مشغول هستید مقایسه کنید. واقع‌گرا باشید و ایده‌آل نگاه نکنید. زمانی را به یاد بیارید که برای این شغل درخواست داده بودید و آرزوی پذیرش در آن را داشتید.
  • مقایسه نکنید: شرایط کار و زندگی‌تان را با کسی مقایسه نکنید. همیشه جوانب و ابعادی از زندگی دیگران وجود دارد که شما از آن اطلاعی ندارید. موفقیت‌ها و نکته‌های مثبت شغل دیگران ممکن است برای شما امتیازی نباشد. مثلاً زمان ثابت کاری برای شما که شب‌ها مطالعه می‌کنید و صبح‌ها دیر بیدار می‌شوید، یک نقطه ضعف است درحالی که دوست شما ترجیح می‌دهد که همان زمانی که فرزندش را به مدرسه می‌فرستد، راهی اداره شود.

گوشواره: زنان شاغل کمتر به درگیری با مدیر و بیشتر به ناسازگاری با همکاران دچار می‌شوند و عدم رضایت از محیط کار آنها را به سمت بحران‌های طولانی مدت نارضایتی از کار پیش می‌برد. در مجموع، زنان بیش از مردان به مشکل بحران شغلی دچار نمی‌شوند اما به دلیل نمود بیشتر نارضایتی مردان چه در زندگی روزمره و چه در سطح اجتماع و رسانه‌ها، نارضایتی مردان بیشتر دیده می‌شود. آنها بیش از زنان به مسائلی مانند درآمد و پاداش می‌اندیشند و زنان بیشتر درگیر مشکلاتی مانند رفتار نامناسب همکاران و مدیران می‌شوند.

منبع: مجله بهداشت زنان

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

آخرین مطالب

محبوبترین مطالب